۱۳۹۵ خرداد ۸, شنبه

شیما بابایی دختری که نمیخواهد بی تفاوت باشد!


 چند روز پیش خبر دستگیری شیما بابایی را شنیدم. او را نمی شناختم. دستگیری اش باعث شد که با زندگی او آشنا شوم. شیما دختر جوان بیست و یک ساله ای است که در جمع مادران و خانواده هایی که عزیزانشان به دار جنایت رفته و یا زندانی هستند، حضور دارد. آنها را در این غم خانمانسوز همراهی میکند و تمام سعی اش این است که کمی از بار این رنجها بکاهد. برای آنها فرزند میشود. کنارشان می نشیند و در اشکهایشان شریک میشود. شعله پاکروان او را با محبت بی دریغش در حق دردمندان توصیف میکند و میگوید "هیچ کس نمیداند چرا شیما را دستگیر کرده اند. از او هرگز موضع گیری سیاسی و حزبی نشنیده ایم" . شیما درد این خانواده ها را خوب می شناسد. زمانی که پانزده سال بیشتر نداشته با دستگیری پدر بجرم شرکت در تظاهرات اعتراضی سال 88 ، با این درد آشنا میشود. ابراهیم بابایی پدر شیما از مجروحان جنگ ایران و عراق است که که به مدت  پنج سال در زندان اوین بسر برده بود شیمای جوان در خانه نیز درد مادر و خواهری که دچار بیماری ام اس هستند را بر شانه حمل میکند. بنا به داده های پزشکی استرس یکی از مهمترین فاکتورهای بروز و پیشرفت ام.اس به شمار می رود.  براستی آیا دستگیری و دوری پنج ساله از همسر و پدر در بروز بیماری ایندو نقش داشته است؟  مادر و خواهر شیما اینک فشار عصبی ناشی از دستگیری شیما را چگونه تحمل میکنند!؟ این وضعیت خانواده هایی است که دائما در شرایط عصبی و اضطراری به علت زندانی بودن یا اعدام عزیزان خود بسر می برند. شیما بابایی دانشجوی مهندسی عمران است. دختر جوانی که حتما برای آینده خود پروژه های زیادی دارد. او را دستگیر کرده اند و فردا نیز به مانند بسیاری دیگر از ادامه تحصیل و داشتن شغل دلخواهش محروم خواهند کرد. او را از زندگی کردن نورمال در کشوری که تحت حاکمیت سرکوبگران هیچ تضمینی نمیتوان داشت، محروم خواهند کرد. شیما فقط یک دانشجو است. یک دختر جوان که نمیخواهد بمانند هزاران دختر هم سن و سال خودش به آنچه در اطراف خود میگذرد بی تفاوت باشد. درد مادران و پدران سرزمینش قلب او را می فشارد. براستی چرا رژیم چنین جوانانی را تحمل نمیکند؟ شیما مگر چه کرده است؟ او به هیچ سازمان و حزب سیاسی وصل نیست. او به قلب مهربانش وصل است. مثل آتنا ها .. مثل نرگس ها... مثل حسین ها... مثل ستارها.....نداها... و هزاران ستاره دیگر در آسمان شب تیره سرزمینمان. چند نفری که  بصورت موقت به قید وثیقه آزاد شده اند هنوز سایه زندان بر سرشان سنگینی میکند. نرگس با داشتن دو فرزند هنوز در زندان است و به او حکم شانزده سال زندان را داده اند! امید بر تخت بیمارستان زندان یک کلیه اش را از دست داده است. و بسیار گمنامانی که حتی نامشان در رسانه ها نیامده است. بی تفاوت نبودن به درد دیگران در ایران تحت حاکمیت جمهوری اسلامی زندان و شکنجه و اعدام را در پی دارد. این پیامی است که سرکوبگران میخواهند به مردم بدهند. آهای در کنج خانه هایتان بمانید تا ما غارت کنیم و هر کس که میخواهد اعتراض کند را از جلوی راهمان درو کنیم. در کنج خانه هایتان بمانید تا نوبت شما نیز برسد. آهای ما برای ادامه حکومت به سکوت شما نیاز داریم! پس هیس! فریاد نزنید. اعتراض نکنید. خاموش!

اما خوب که گوش کنیم، صدای فریادهای اعتراض را در هر گوشه این سرزمین ویران خواهیم شنید. امروز این صدای شیما است که طنین افکن شده است. اعتراض کنیم!

عاطفه اقبال -  8 خرداد 95 برابر با 28 می 2016
http://eghbalatefeh.blogspot.fr/
#شیما_بابایی
#حقوق_بشر
#AtefehEghbal


۱ نظر:

  1. به کارگران!

    کارگر، بر خیز
    کارگر، بر خیز
    کارگر، از کارگاه به کارخانه
    از شهر به شهرستان
    از کشور به منطقه
    از منطقه به قاره
    از قاره به سراسر جهان
    متحد شو، سازمان یاب
    چون یک مشت شو
    آری، سازمان یاب
    مسلح شو
    بدان که رهائی در اتحاد توست
    رهائی در جنگ طبقاتی فردای توست
    به طبقات دیگر،
    این زالوهائی که از مکیدن خون تو زنده اند
    از خدایان و ادیان شان
    از قهرمانان ملی شان ببُر
    بی باور شو
    به همه چیز که هست
    تا باور بخود و نیروی خویش آوری.
    کارگر بدان که تو
    باید مرزهای پوسیده
    مرزهای خونین از خون تو
    مرزهای دین و ملت و جنسیت
    مرزهای ابا و اجدادی ات را
    به همراه
    مالکیت خصوصی برابزار تولید
    مالکیت آنها بر جان خویش
    خانواده و دولت
    و نیز،
    قانون های موجود را
    در هم شکنی، ویرانی کنی!
    که جدائی ما ،
    مرز بین ما،
    مرگ ماست!
    که خدا و میهن
    افیون ما و سنگر آنهاست
    که رهائی ما،
    در اتحاد انقلابی ما،
    در اتحاد آگاهانه ما،
    در اتحاد طبقاتی انقلابی ماست.
    در پیروزی جنگ فرداماست.

    کارگر، بر خیز
    کارگر، برخیز
    کارگر، جنگ ناگزیر
    جنگ داخلی ما
    بر علیه استثمارگران ما
    جنگی که سال هاست
    سرمایه داران بر علیه ما آغازیدند
    جنگ بزرگ ما ،
    ولی؛
    ابن بار برای در هم شکستن قوای سرکوبگرشان
    که آخرین جنگ جوامع انسانی است
    با همه عظمتش
    با همه خونین بودنش
    و با همه رهائی بخشی اش
    در پیش، آری، درپیش است!
    در این جنگی که به ابعاد تمام جهان است
    یا ما پیروزی می شویم
    و گردن آنها را می شکنیم
    یا آنها ما را نابود می کنند
    راه سومی در بین نیست.
    بدانیم که یا باید پیروز شویم
    یا در خون خود غرق گردیم.
    ما ، فقط ما، اری، فقط ما
    می توانیم و قادریم
    این نبرد آخرین،
    نبرد سرنوشت را،
    به سرانجام خوشش برسانیم!
    اما، پیش از همه
    بایدکه،
    سازمان، سازمان وبازهم سازمان یابیم!
    ستاد، ستاد لازم داریم.
    ستاد ما، حزب ماست!
    حمید قر بانی
    25 آپریل 2016

    پاسخحذف