۱۳۹۵ آبان ۳, دوشنبه

دو عاشق در بند!

خبر آمد که درب را شکسته و گلرخ ابراهیمی ایرایی را به زندان برده اند! همسر او آرش صادقی را پیشتر دستگ کرده بودند. حکم گلرخ شش سال و حکم آرش 19 سال است!
جرمشان چیست؟ گلرخ رمانی در رابطه با سنگسار نوشته که هرگز منتشر نشده است و در میان دست نوشته های شخصی در خانه اش پیدا شده! آرش از دستگیرشدگان اعتراضات سال 88 است که چندین دوره دستگیری و آزادی داشته است. مادر او زمانی که ماموران سپاه برای دستگیری آرش به خانه شان هجوم آوردند، دچار حمله قلبی شد و درگذشت! به مانند بسیاری از مادران و پدران در دهه شصت که در غم و شوک دستگیری و از دست دادن عزیزانشان سر بر خاک گذاشتند.
گلرخ و آرش عاشقند. همدیگر را دوست دارند و آزادی را هم ! جرم آنها توهین به مقدسات و تبلیغ علیه نظام است! یعنی کسی که به سنگسار حتی در دست نوشته های شخصی اش اعتراض کند، به مقدسات دست ساز این حکومت توهین کرده است! و این نظام پایه هایش آنقدر سست است که کوچکترین حرکت اعتراضی حتی در صندوق خانه های شخصی را تبلیغ علیه خود میداند! این همان نظامی است که شکستن درب خانه فاطمه زهرا توسط عمر را به نشانه مظلومیت دختر پیامبر هزار و چهارصد سال است، توسط آخوندها در بوق و کرنای روضه هایش کرده است ولی شکستن درب برای دستگیری گلرخ را بجرم نوشتن یک رمان منتشر نشده مجاز میداند! بله این نظامی است که فقط با سرکوب و دستگیری و شکنجه و اعدام سی و هفت سال است، سر پا ایستاده است. و خوب میداند که حتی اگر یکروز دست از سرکوب بردارد، بنیادش فرو خواهد ریخت!
براستی چرا باید این دو عاشق در بند اسیر باشند؟ چرا دو عاشقی که همدیگر را این چنین دوست می دارند در بهترین روزهای جوانی شان باید از هم با ظلم و شقاوت جدا شوند؟ این سئوالی است که تک تک ما باید به آن پاسخ دهیم! آرش خطاب به گلرخ نوشته است : به نبودت عادت نمیکنم! ما نیز به نبودنشان عادت نکنیم. فریاد بزنیم. اعتراض کنیم! فراموش نکنیم که هر انسان یک صدا است. یک فریاد است. فریاد هایمان را به هم گره بزنیم! تا در طنین فریادهایمان سکوت این شب بی پایان شکسته شود. تا گلرخ ها و آرش ها دوباره همدیگر را در آغوش بگیرند و عاشقانه زندگی کنند.

عاطفه اقبال – 3 آبادن 95 برابر با 24 اکتبر 2016

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر