۱۳۹۵ آذر ۲۱, یکشنبه

اعتراض! در حاشیه یک دستگیری



در حاشیه یک دستگیری
آقای پیمان عارف را از نزدیک نمی شناسم. با افکار و عقاید او به اندازه کافی آشنا نیستم. با نام او بعنوان زندانی سیاسی آشنا شدم و به دستگیریش اعتراض کرده و از آزادیش خوشحال شدم. عکس شلاق را بر پشتش دیدم و به خشم آمدم. وقتی مطلع شدم به ترکیه رفته او را جزو کسانی بحساب آوردم که از دست رژیم جمهوری اسلامی گریخته اند تا محلی امن برای آزادی بیان و عقیده شان بیابند. او دوست فیسبوکی من است. به دستگیریش توسط پلیس امنیتی ترکیه شدیدا معترضم و خواستار آزادی هر چه سریعترش هستم. اما نمیتوانم از کنار مسائلی که در حاشیه این دستگیری در حال وقوع هستند، بی تفاوت باشم. وقتی در پخش زنده دستگیری پیمان عارف، در *گفتگوی تلفنی توسط خانم سمیرا جمشیدی عنوان میشود " سفارت ایران در مقابل میت ترکیه مسئول ما است. حتی اگه خودش هم بازداشت کنه نباید اجازه بده توسط اینها بازداشت بشه." ! یک علامت تعجب و سئوال بزرگ در برابرم ایجاد میشود!؟
امروز نیز از محمد مظفری دوست دیگر فیسبوکی ام که فعال سیاسی در تهران است، نوشته ای دیدم که برایم سئوال برانگیز بود. او از " وزارت خارجه جمهوری اسلامی تقاضا دارد که هر چه سریعتر سفیر ترکیه در ایران را احضار کرده و در مورد بازداشت غیرحرفه ای و غیراخلاقی پیمان عارف توسط نیروهای امنیتی ترکیه گزارشی شفاف بدهد." !! من با این نوشته برایم شبهه ایجاد شد که نکند ماموران امنیتی جمهوری اسلامی بسیار "حرفه ای و اخلاقی" شهروندانشان را دستگیر، شکنجه و اعدام میکنند!! و برای همین هم حق اعتراض به ماموران امنیتی ترکیه را در دستگیری غیرحرفه ای و غیر اخلاقی !! دارند! در ثانی مگر پیمان عارف از دست همین جمهوری اسلامی به ترکیه نگریخته و بدنبال پناهندگی سیاسی نیست؟  پس چگونه میتوان هنوز جمهوری اسلامی که هیچ امنیتی برای شهروندان خودش قائل نیست، در خارج ایران هم هر جا دستش رسیده مخالفان خودش را یا ترور کرده و یا ربوده و به ایران برده، را مسئول امنیت یک پناهجوی سیاسی در ترکیه دانست؟ من راستش نه این تحلیل را می فهمم! و نه دست به دامان جمهوری اسلامی از مادر مهربانتر شدن را، برای اینکه برای من اینهمه یک پیام روشن دارد یعنی : رژیم جمهوری اسلامی هنوز آنقدر مشروعیت سیاسی و اخلاقی دارد که میتواند شهروندی که خود زندانی کرده، شلاق زده و به ترکیه کوچانیده را از دست پلیس ترکیه نجات دهد! مخدوش شدن مرزهای جلاد و قربانی در کمک خواستن قربانی از جلاد از عجایب سیاسی قرن بیست و یکم است! ما نیز از آن بی نصیب نمانده ایم.
شنیدن کلمه " شهروند " در این گفتگو " شعری زیبا از کمال رفعت صفایی را به یادم آورد : ...
گم شوید!
زیر تمام سنگ هایی که بر ما فرو بارید، گم شوید
من اگر به بیابان تبدیل شوم
شهروند شما نخواهم شد.
و اما در ابتدا و در انتها در این تردیدی نیست که به دستگیری پیمان عارف در هر شرایطی باید اعتراض کنیم! و برای آزادی او هر آنچه از دستمان برمی آید کوتاهی نکنیم.
عاطفه اقبال- 21 آذر 95 برابر با 11 دسامبر 2016
از ویئوی گفتگوی سمیرا جمشیدی: " ما هنوز شهروند ایران هستیم. سفارت ایران در مقابل میت ترکیه مسئول ما است. حتی اگه خودش هم بازداشت کنه، نباید اجازه بده، توسط اینها بازداشت بشه. "

 بعد از تحریر: نوشته من یک نقد دوستانه است در طیف فعالان سیاسی و نه تهمت زدن به کسی، چون فکر میکنم برای اعتلای جنبش مردمی در این طیف باید یکدیگر را در عملکردها و گفتارهایمان دوستانه نقد کنیم و تجاربمان را در اختیار یکدیگر قرار دهیم. وگرنه همیشه با به به و چه چه گفتن به هم در جا خواهیم زد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر