۱۳۹۵ شهریور ۱۳, شنبه

قلب های تکه پاره شده!



قلب های تکه پاره شده. سالگرد گلوله های شلیک شده بر پیکرهایی که دستبند توان تحرک را از آن گرفته بود. تاریخ فراموش نخواهد کرد این تصاویر تکان دهنده را. نه آنها را که بر این پیکرها شلیک کردند. نه آنها را که اموال را بر جانها ترجیح دادند و صد انسان را بدون سلاح بعنوان گوشت دم توپ در معرض کشتار کسانی قرار دادند که به خون آنها تشنه بودند. از آنهمه اموالی که این جانهای پاک برایشان فدا شدند چه ماند؟ از آن خاک که با دستهای همین جوانان آباد شده بود چه ماند؟ جز اینکه قاسم سلیمانی پاهای کثیفش را عاقبت به قیمت این خونهای بر زمین ریخته شده بر آن نهاد و در آن با آن چهره جنایتکارانه و کریهش عکس یادگاری گرفت؟ آیا قیمت یک مشت آهن پاره در اشرف جان 53 انسان مبارز و از جان گذشته بود؟ قیمت آن، سوگوار کردن 53 خانواده بود؟ براستی از هفت گروگانی که نزدیک بود تمام ساکنان لیبرتی را برای آنها به باد اعتصاب غذا بدهند چه خبر؟ چرا هیچ نامی از آنها در رسانه ها نیست؟ چه اقدامی برای ردیابی آنها شده؟ نکند همه اینها هم جزو بازی های پشت صحنه بوده است؟


عکس لحظه آخر زهره قائمی از زندانیان سیاسی قبل از سی خرداد شصت که با من در زندان اوین هم بند بود همیشه مرا به فکر فرو برده است. دختری بسیار کم حرف و ساکت بود. براستی زهره از چه چیزی در لحظه آخر این چنین وحشت کرده است که نقش آن بر چهره ی بی جانش نیز نقش بسته و بجا مانده است؟ سئوالی که شاید هرگز پاسخ نخواهد گرفت.

لعنت تاریخ بر جنایتکاران رژیم جمهوری اسلامی که با کینه و بغض این عزیزان را با این وضع فجیح تکه پاره کردند و به یک عده بی سلاح و بی دفاع با خمپاره حمله کردند و لعنت تاریخ بر آنها که جان آنها را به بازی های سیاسی آلودند و معامله کردند. هر دو در راستای یک هدف : یکی برای نگه داشتن قدرت به هر قیمت! دیگری برای بدست آوردن قدرت به هر قیمت! هر دو به موازات هم حرکت می کنند. هر دو در درگیری و نبرد با هم به یک نقطه رسیده اند. آنچه باقی مانده است جسدهای سوراخ سوراخ شده در صحنه نبرد است که معامله شده اند! امروز حتی از بزرگداشت آنها در سایت های مجاهدین خبری نیست! نه مراسمی برایشان به رسم سالانه گرفته شد و نه یادی از آنها در رسانه های رسمی! گویا آنها مهره هایی بودند که در آن سپتامبر خونین باید به پای سیاست هایی که هیچ کس پاسخگویش نیست، به خون خود می تپیدند! و امروز باید فراموش شوند تا خاطر جشنهای متعدد برای پیروزی های کاذب، کدر و خونین نگردد! آری! خاطره این گونه روزهای خونین باید به فراموشی سپرده شود تا استراتژی غلط مجاهدین در اصرار ماندن در عراق و شعار کاذب اشرف ماندگار است! زیر علامت سئوال نرود.

 آنروز نوشتم امروز هم می نویسم : لعنت تاریخ بر مسببان این قتل عام باد!

عاطفه اقبال -11 شهریور 95 برابر با 1 سپتامبر 2016


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر