۱۳۹۶ اردیبهشت ۲, شنبه

چرا به ملانشون رای می دهم؟ ?Pourquoi je vote Mélenchon

Pourquoi je vote Mélenchon?



قبل از هر چیز باید بگویم که من شیفته "ژان لوک ملانشون " و نه هیچ کس دیگری نیستم. در رابطه با انتخابات،  صحبت ها و مناظره های تمامی کانیداها را به دقت دنبال کرده ام. برنامه هایشان را خوانده و بررسی کرده ام. به سخنان مخالف و موافق گوش داده ام. اگر امروز تصمیم گرفته ام به ژان لوک ملانشون رای بدهم،  نه به دلیل منافع شخصی خودم بلکه به دلیل اینکه او را حافظ منافع مردم می بینم. ملانشون 66 ساله کاندیدای " فرانسه عصیانگر " یا " فرانسه تسلیم ناپذیر" میباشد. برنامه های او جهتی مردمی دارد.  روشن و آشکار حرف میزند. همچنین سیاست خارجی کاندیداها برای من بسیار در انتخابم تعیین کننده بود. ابتدا صحبت های بنوآ هامون که با ایده های جدید بصورت غیرمنتظره ای در حزب سوسیالیست رای آورد و بعنوان نماینده این حزب انتخاب شد، برایم جالب بود و به سمت او توجه پیدا کردم. اما هر چه بیشتر برنامه ها و سخنانش را گوش دادم آن اساس و پایه محکمی که باید یک کاندیدا بتواند روی آن تکیه کند را نیافتم. ایده های هامون جالب است اما برنامه ای که بتواند آنها را به اجرا برساند از نظر من  وجود ندارد و در خود او نیز این تجربه و توان را ندیدم. از طرفی او وابسته به یکی از دو حزب سنتی فرانسه – دست راستی و سوسیالیست – است که هر بار ریاست جمهوری را بین خود دست به دست می کنند. با اینحال  در یک نقطه انتخاب من کاملا مشخص شد، در موضع گیری بنوآ هامون در مورد جنگ سوریه. او به ناگهان در یک مصاحبه با شدت تمام از جنگ و دخالت در سوریه دفاع کرد. و اینکه در صورت پیروزی در انتخابات همین خط مشی فعلی را در همبستگی با آمریکا در سوریه دنبال خواهد کرد. انجا تصمیم من کاملا برایم روشن شد. نکته ای که در رابطه با  دو حزب اصلی فرانسه یعنی  حزب دست راستی و سوسیالیست ها وجود دارد، همآهنگی و موضع گیری مشترک آنها در رابطه با سیاست خارجی است.  نکته قابل توجه اینکه در این دوره انتخابات سیاست روشن "ملانشون" در رابطه با سوریه او را از دیگران مجزا کرده است.  تنها کسی که در سیاست خارجی فرانسه خط مشی روشن و مشخص ترسیم کرده تا بحال ژان لوک ملانشون بوده است. او این خط مشی را در گفتمان صلح ترسیم میکند.در مورد وضعیت سوریه  میگوید، آنجا یک منطقه انفجاری است و نباید با این آتشفشان شوخی کرد. نباید به جنگ اولویت داد. باید بسرعت گفتمان صلح را آغاز و از دخالت در امور کشورهای دیگر جلوگیری کرد.او میگوید با بمباران شیمیایی یا غیرشیمیایی سوریه توسط هر کس که باشد مخالف است و مسبب باید محاکمه شود ولی روی این " هر کس" تاکید میکند و میگوید باید مشخص شود که چه کسی اینکار را کرده است! ولی از آنطرف دخالت آمریکا و هر کشور خارجی دیگری را نیز محکوم میکند و میگوید که فقط سازمان ملل با یک تصمیم گیری همگانی میتواند در این مواقع دخالت کند. حمله آمریکا به سوریه با تصمیم فردی " ترامپ " اشتباه است. ملانشون به درستی میگوید : " هیچ کجا، هیچ چیزی با جنگ حل نشده. نه در لیبی نه در عراق نه در سوریه نه در افغانستان نه در هیچ کجا. بهتره که حرف بزنیم تا ویران کنیم..."  ملانشون در سیاست داخلی روی عدالت اجتماعی تکیه میکند. ملانشون از جنبش دانشجویی - کارگری در ماه می سال 1968 میلادی برخاسته است. در رشته فلسفه تحصیل کرده  و جدای از نگاه سیاسی یک نگاه فلسفی به زندگی و سیاست  دارد.  او همراه و یار فرانسوا میتران بوده است و می گوید از میتران تاثیر پذیرفته، همچنین سیاست خارجی اش در رابطه با استقلال فرانسه، گرچه گلیست نیست اما از دوگل تاثیر پذیرفته است.  او میخواهد جمهوری ششم را در فرانسه بپا کند و زیر ساخت ها را در جهت یک انقلاب اجتماعی تغییر دهد. جمهوری پنجم  در 5 اکتبر 1958 توسط شارل دوگل بر پا شد. در جمهوری پنجم نظام پارلمانی کنار گذاشته شد و انتخاب رئیس جمهور که تا آنزمان توسط انجمن های انتخاباتی بود بصورت مستقیم به مردم واگذار شد. امروز ملانشون جمهوری پنجم را پاسخگوی نیازهای جامعه فعلی نمیداند و وعده داده است که اگر انتخاب شود جمهوری ششم را در جهت تغییر اساسی سیستم سیاسی حاکم بر فرانسه  بر پا کند.

امروز " برنامه های  ملانشون" در من امید به برقراری عدالت اجتماعی  را زنده کرده است.  آرزوهایم برای برابری و یک دگرگونی و تغییرات جدی بسوی جامعه ای انسانی تر در کشوری که اینک بعد از سالهای طولانی زندگی در آن، آنرا به مثابه کشور دوم خود می دانم. کشوری که مرا به مهربانی بعد از آزاری که در کشور خودم از رژیم جمهوری اسلامی دیدم، در خود پناه داده و آرامش بخشیده است. کشوری که در آن خود را تحت تعقیب و تحت فشار و زیر انواع تهدیدها احساس نمیکنم. کشوری که میتوانم در آن آزادانه و بدون ترس از تحت تعقیب بودن اعلام کنم که از چه ایده و چه برنامه ای حمایت می کنم. کشوری که دلم میخواهد رویاهایم برای یک عدالت اجتماعی در آن به تحقق بپیوندد. آرزوهای من با ملانشون دوباره زنده شده اند. خوش بینی ام برای به تحقق پیوستن آنها... برای همین ملانشون انتخاب من است و با تمام وجودم امیدوارم که او پیروز این انتخابات باشد. بله من یکشنبه 23 آوریل به ژان لوک ملانشون رای خواهم داد.

عاطفه اقبال – 21 آوریل 2017

گفتگوی ژان لوک ملانشون با خبرنگار کانال 2 فرانسه را که عمدتا روی جنگ سوریه صحبت شده را ترجمه کرده ام تا بیشتر با افکار او در این رابطه آشنا شویم. دوستان را به خواندن آن فرا میخوانم. در انتها متن، ویدئوی این گفتگو به زبان فرانسوی نیز موجود می باشد.  

دوستان مقیم فرانسه، آنهایی که حق رای دارند را دعوت میکنم به ژان لوک ملانشون رای بدهند. برای یک دنیای انسانی تر، برای محیط زیست سالم تر، برای صلح، برای عشق به انسان.

ترجمه به فارسی : عاطفه اقبال
کانال دو فرانسه – تاریخ پخش : 7 آوریل 2017  خبرنگار : Laurent Delahousse

خبرنگار : دونالد ترامپ انتخاب کرد که به تنهایی به سوریه حمله کند. اولین عکس العمل شما چیست؟  

ملانشون : اولین عکس العمل من مشخصا خشم در رابطه با استفاده از سلاح اتمی است. هر کسی اینکار را کرده باشد باید مجازات شود.  

خبرنگار : پس شما – استفاده از سلاح اتمی را - محکوم میکنید.

ملانشون: مسلما! اما باز هم می گویم هر کس که باشد! دولت بشار اسد. روسیه. آمریکا و... همه کسانی که در این منطقه می جنگند. ما فرانسوی ها بطور ویژه ای  علاقه مند هستیم که استفاده از سلاح اتمی ممنوع شود. نه تنها برای اینکه ما  بطور نفرت آوری در زمان جنگ جهانی اول، قربانی آن بوده ایم. بلکه بخاطر اینکه  در سال 1993 کنوانسیون علیه سلاح شیمیایی توسط ما  آداپته شد...ضمن اینکه، در سال 1993  ما موفق نشدیم در ممنوع کردن سلاح های میکروبی...  در این منطقه ما در یک پودریه هستیم. یک خطر خیلی زیادی هست که ببینیم یک نفر به تنهایی ....حتی بدون همآهنگی در کشور خودش،  تصمیم میگیرد که به منطقه ای که آتشفشان است، حمله کند. 

خبرنگار : بنابراین شما محکوم میکنید از اینکه این حمله به تنهایی صورت گرفته؟ یا اساسا انجام این حمله را؟  وقتی فرانسوآ اولاند – رئیس جمهور فعلی فرانسه - فراخوان میدهد به سازمان ملل  برای دخالت در سوریه، شما با او موافق هستید؟

ملانشون : این یک مسئله دیگر است. اینکه سازمان ملل دخالت کند. برای اینکه سازمان ملل تنها قدرت قانونی دنیا است. اضافه می کنم که سازمان ملل پیشنهادی در دسامبر گذشته در این زمینه داد که من قبول داشتم. برای اینکه این پیشنهاد در یک همآهنگی انجام شد و همان ایده ای بود که در این رابطه من از آن دفاع می کردم. این ایده که درگیری قطع شود و همکاری جهانی صورت گیرد. و اینکه انتخابات – در سوریه- ارگانیزه شود.  

خبرنگار لبخند می زند!  

ملانشون: میدانم شاید که – این ایده - شما را می خنداند.. 

خبرنگار : بعضی مواقع  میتواند شبیه یک اتوپیک – یک دنیای ایده آل یا خیالی- باشد.

  ملانشون : بله! اما بهتر است که انتخابات باشد تا بمباران . برای اینکه بمباران بدون انتها است... بمباران می کنند... بعد بمباران بعدی و بعد بعدی و ... اینجا که آقای ترامپ دخالت می کند، فکر میکنید، این حمله چه مسئله ای را حل خواهد کرد؟ هیچ چیز را، وضعیت بدتر خواهد شد....

خبرنگار : شما اولویت را به دیپلماسی می دهید؟

 ملانشون : بله،  در هر وضعیتی، اولویت با دیپلماسی است. من از مردم می خواهم که خوب فکر کنند. میشود این احساس را داشت که مشکل را بصورت نهایی با خشونت می شود حل کرد. اما تجربه اخیر به ما می آموزد که این درست نیست. هیچ کجا، هیچ چیزی، با جنگ حل نشده است. نه در لیبی، نه در عراق، نه در سوریه، نه در افغانستان، و نه در هیچ کجا! بهتراست که حرف بزنیم تا ویران کنیم.  البته به این معنی نیست که کمترین سازش را در رابطه با استفاده از سلاح شیمیایی داشته باشیم.

 خبرنگار: پس اگر ثابت شد  که از سلاح شیمیایی استفاده کرده. نزدیک به 320 هزار کشته  از ابتدای این جنگ. آیا باید در یک دادگاه برای این جنایت محاکمه شود؟

 ملانشون : این بنظرم کاملا روشن است. این روشن است که اگر اینطور بوده، باید پاسخگوی جنایات خود بود...

 خبرنگار : و جنایت این همه سال علیه مردم خودش؟

ملانشون : این یک مسئله دیگر است. برای اینکه در آن منطقه،  جنایت توسط خیلی از افراد دیگر نیز صورت می گیرد. در رابطه با این مسئله  باید از سوریه ای ها پرسید. من به این پاسخ کفایت می کنم که اگر شروع کنیم، به گفتن اینکه، ما میخواهیم یک گفتگوی صلح انجام دهیم ولی یکی از طرفهای جنگ را نمیخواهیم! وضع خراب میشود!..... تنها طرف جنگی که همه توافق دارند و باید حذف شود در آن منطقه داعش است و گروه هایی از این دست.

خبرنگار : بنابرای چاره کار؟ یعنی دیپلماسی امروز از بشار اسد میگذرد؟ 

ملانشون : نه! از او- بشار اسد- نمیگذرد، بلکه از این میگذرد که یک گفتگویی باشد که در آن تمام طرف هایی که در این منطقه درگیر هستند. شرکت کنند. و اینکه یک انتخابات انجام شود. من فکر نمیکنم اگر بتوانم در سوریه رای دهم، به بشار اسد رای دهم! - البته من نظر کاملا شخصی خودم را می دهم- من سوریه ای نیستم و در انتخابات سوریه رای نمیتوانم بدهم.

خبرنگار : عصبانی نشوید از این سئوال در رابطه با پوتین.برای اینکه وضعیت را روشن کنیم.  آیا او در حمایت از بشار اسد همکار جنایات جنگی او است؟

ملانشون با خنده : بعد شما از من خواهید پرسید که باید او- پوتین- را هم در دادگاه بین المللی محاکمه کرد؟ و اینکه الان برویم با هم  او را جستجو کنیم؟ این سئوال شما است!

خبرنگار : نه

ملانشون : آقای پوتین رهبر روسیه است. نه من و نه شما او را انتخاب نمی کنیم. و اگر ما تصمیم بگیریم که – رهبر روسیه- نیست! پس باید مسئولیت آنرا به عهده بگیریم که دیگر با روسیه رابطه نداشته باشیم. کسی این حرف غیرمنطقی را پیشنهاد نمیدهد.  باید منطقی بود. برای اینکه ما در یک زنجیره جنگی هستیم...در مورد آقای پوتین، روسیه یک قرارداد دفاع دارد با سوریه. ما میتونیم هر جور فکر کنیم، ولی این قرارداد وجود دارد. 

خبرنگار : پس دخالت او مشروع است؟ 

ملانشون : مشروع به این معنی است که او حق داشته باشد، اینکار را بکند!  من این را نمیگویم. من میگویم بصورت ساده،  یک وضعیت قانونی وجود دارد که اینگونه دخالت را اجازه می دهد. همانطور که ما نمی توانیم درخواست قانون بن المللی کنیم، برای مثال در رابطه با رعایت کردن مرزهای اوکراین و بعد همین را فراموش کنیم وقتی به سوریه ربط پیدا میکند. باید یک ربطی به هم داشته باشد. فرانسه در این رابطه هیچ چیزی را بدست نخواهد آورد، اینجا آقای هولاند یک تصمیم بسیار اشتباه گرفته است. آقای هولاند و خانم مرکل با صحه گذاشتن بر بمباران فردی آقای ترامپ در سوریه وارد یک گرداب شده اند. من از شما میخواهم که در مورد آن فکر کنید. یعنی اگر آقای ترامپ فردا تصمیم گرفت که در اروپا دخالت کند مثلا در اوکراین .. آیا ما خواهیم گفت ،بله ایده خوبی است؟ معلومه که نه!

 خبرنگار : وضعیت کاملا شبیه هم نیست. 

ملانشون : بله،  میدانم، اما من به شما هشدار می دهم که همه اینها بدنبال هم است. – البته این نظر من است - جهان تا بحال دو جنگ جهانی را به همین شیوه تجربه کرده است. ما در جنگی هستیم که امکان دارد همگانی شود. نه ما، نه شما، در این ساعت نمیدانیم، انگیزه واقعی  کسانی را  که از  سلاح شیمیایی استفاده کرده اند! و نه انگیزه آقای ترامپ را در مقابله در سوریه! اگر شما نگاه کنید به کسانی که در رابطه با وضعیت بین المللی تخصص دارند و از شب گذشته در این رابطه می نویسند، می بینید که دلایل بسیار از آنهایی را که میگویند، گویا – این حمله - یک نیاز از طرف آمریکا بوده که قدرت خودش را – در منطقه - تحکیم کند... ما همکار ناخودآگاه با او نباشیم.

خبرنگار : در شرایط فشار گاهی سنگ می تواند پرتاب شود.. شما میگوئید که خواسته تان این است که از " اوتان" خارج شویم. مخالفان شما جواب میدهند که، آقای ملانشون ما نمیتوانیم تنها باشیم در برابر قدرت ایالت متحده و در برابر قدرت روسیه و قدرت چین.  فرانسه شاید با اوتان قوی تر باشد!

ملانشون : من فکر نمیکنم. در گذشته نیز چنین وضعیتی پیش آمده و ژنرال دوگل چنین انتخابی را نکرد. او استقلال را انتخاب کرد. – همان چیزی که من هم درخواست دارم-  گفتگو به هر شکل ممکن. در آن زمان مردم – از دوگل - پرسیدند چطور به هر شکل ممکن، آقای دوگل؟ شرق و غرب وجود دارد. نمیشود هر دو را روی یک نقشه گذاشت.
دوگل پاسخش این بود : چرا همه را روی یک نقشه بگذاریم؟ به این معنی که فرانسه باید مستقل باشد. ما قوی تر هستیم اگر با عملی مرگبار همبستگی نکنیم. در همبستگی با ارتشی که معلوم است، ما آنرا کنترل نمیکنیم.

خبرنگار : این یک دیدگاه گلیسیتی است. پس شما یک دیدگاه بیشتر گلیست دارید؟

ملانشون : بله، در ترجمه دیپلماتیک  فرانسه، من بیشتر نزدیک هستم به دیدگاه ژنرال دوگل و فرانسوآ میتران  و نه به آقای سرکوزی و هولاند که خودشان را بصورت طبیعی وابسته به ایالت متحده آمریکا می بینند. من یک استقلال طلب فرانسوی هستم.

خبرنگار : برگردیم به انتخابات. شما دارید یکبار دیگر خط ها را تکان میدهید و این در آمارگیری ها که مدتی است در حال تکمیل شدن است، خود را نشان میدهد. چرا شما میخواهید رئیس جمهور بشوید؟ برای اینکه به ما خوشبختی را بدهید؟ یکروز من شنیدم که چنین چیزی گفته بودید؟

 ملانشون :  من بحد کافی فیلسوف هستم که بدانم که نمیتوان به کسی خوشبختی را داد. خوشبختی که هر کس تازه اگر خودش بتواند آنرا پیدا کند، یک عمل بحد کافی پیچیده است.

خبرنگار : جمله "... خوشبخت بودن " که فرانسوآ میتران در سال  1973 در یک میتینگ گفت شما را تحت تاثیر قرار داد. 

ملانشون : بله برای اینکه از چشم مرد جوانی که من بودم و هیجان داشتم توسط یک ایده آل،  شاید که مرا هل می داد تا یک اندیشه، یک سیستم داشته باشم. برای اولین بار روبروی مردی بودم که مسن تر از من بود، که به من یادآوری می کرد معنی مسئولیت پذیری سیاسی ما، نه "سازمان ما" است و نه "دستورات مذهبی" است. بلکه این مسئله معنی وجودی دارد. ما زندگی میکنیم که سهم خودمان از خوشبختی را بگیریم و به دیگران -خوشبختی - بدهیم. هیچوقت نباید نقطه شروع را رها کرد. کاندیدا بودن در یک انتخابات.. قبل از هر چیز باید یک جمهوری خواه و یک دمکرات بود..  شما در یک شهری زندگی میکنید و نقشی را بازی میکنید.  پیشنهاداتی می کنید. شما کشورتان را دوست دارید. این وضعیت همه کاندیداهایی است که اینجا هستند .. همین شما را به حرکت می اندازد. من زندگی ام را در این مسیر گذرانده ام. انگیزه ای که دفاع کرده ام،  انگیزه مردم بوده است. شما میدانید که من تاریخ فرانسه را دوست دارم. ....

خبرنگار : شما اسم دوگل و میتران را آوردید. ... این نظر- مثبت اخیر -  مردم- در رابطه با شما - نتیجه تغییرات عمیق خود شما است. بیشتر از قبل . چند تاکید دارم.  ایا شما تصور سیاسی تان را گسترده تر کرده اید ؟ آیا در نهایت، چپ شما را کمی محدود کرده بود؟ و مردم بروی شما افق های جدیدی را باز کردند؟

ملانشون : من حرف شما را می فهمم. و این در قلب آن مسئله ای است که مرا درگیر خود کرد، درست در زمانی که این کمپین را تدارک می دیدم... کلمه "چپ" بقدری مبهم شده است که اگر بخواهی بنام "چپ"  مبارزه کنی، تمام وقت را باید در این رابطه  بگذرانی که توضیح بدهی، چه کسی چپ واقعی است! و .. من بخودم گفتم که همه اینها بی ارزش است.  من یک مرد چپ هستم همه اینرا می دانند. من زندگی ام را برای آن گذاشته ام و ..

خبرنگار : شاید شما دریافتید که " چپ " انتخاب مردم نیست. 

ملانشون : بصورت روشن. حداقل اینکه – مردم – از آن چیزی درک نمی کنند. و مردم رفته اند به یک سمت دیگر... در رابطه با راست ها هم همینطور است. آنها هم به همین شکل پیچیده و مبهم هستند، مثل چپ ها. شاید در عمق اگر ما از " برنامه " حرف بزنیم و از پیشنهاداتمان، بصورت گسترده ای خواهیم توانست جمع شویم... و این مسئله ای است که گاهی توسط دوستان من درک نمیشود. مثلا ما  یکشنبه اینده در یک میتینگ بزرگ در شهر مارسی خواهیم بود. من به نزدیکانم گفتم، از آوردن پرچم حزبی پرهیز کنید. باید همه خودشان را راحت احساس کنند. خوب این سنت "میلیتان"  را شوک میکند. من خودم یک "میلیتان" هستم . – و به آنها - احترام می گذارم ...

خبرنگار : وقتی شما یک تغییرات را مد نظر دارید. حتی در یک فرم استراتژیک،  بعضی حرفی را خواهند گفت که شما دوست ندارید : " مارکتینگ" – به معنی بازاریابی - . آفیش شما دگرگون شده . میتینگ های شما دیگر مثل قبل نیست. دیگر شما سرود های اینترناسیونال را نمی خوانید. کمونیست های میدان فابین را دیگر در صف اول – میتینگ ها - نمی بینیم. یک انتخاب است از طرف شما؟  یک استراتژی؟  چرا؟ آیا به خودتان می گوئید که با کاندید شدن برای ریاست جمهوری، دیگر نمیتوانم نماینده چپ رادیکالی باشم که طی این سالها بوده ام؟

ملانشون : من عوض نشده ام . شیوه کارم عوض شده است. این یک اشتباه قضاوت خواهد بود، اگر به تجربیات و محدودیت هایی که من در مدت نبردم داشته ام، توجه نکنیم. ایده این بود که به مردم فرانسه این فرصت را بدهیم که در وسط ریخت و پاش و ابهامات، خودش را بعنوان یک مردم سیاسی دوباره بسازد. در اطراف عملکردی که بتواند مردم بسیار متفاوت را گرد هم بیاورد..... وقتی من پیشنهاد میکنم که به ششمین جمهوری گذر کنیم با یک مجلس موسسان. شاید خیلی رسمی بنظر برسد ولی کسانی که آنرا می شنوند، احساس میکنند که مردم دوباره بازیگر تاریخشان می شوند. من – فقط - همینکار را که انجام دهم- کافیست- میدانید که من بدون مرگ و جاودانه نخواهم بود.  

خبرنگار : برای کسانی که ما را گوش میکنند، یعنی امروز شما ژان لوک ملانشون،  دیگر نماینده مردمی نیستید که طرفدار چپ بودند شما - به راست و چپ - فراخوان می دهید که به شما بپیوندند.

ملانشون : همینطوره! همه کسانی که مرا می شنوند. هر کس که خودش را در استقلال فرانسوی من میبابد... در  خواست اجتماعی من..  در ایده ای که ما در برنامه ریزی محیط زیست خواهیم گذشت ... کوتاه کنم . ما یک دنیای جدید را شروع خواهیم کرد. هر کس میتواند خودش را کنار من بداند. دلم نمیخواهد، از هر کس بپرسم از کجا می آیی؟  در گذشته چه کرده ای؟ آیا صد سال پیش با من هم نظر بودی؟ آیا  با صفحه 82 فلان نوشته من موافقی؟ نه! من فکر میکنم که ما دیگر در این نقطه نیستیم. ما به یک گسترش جدید احتیاج داریم که ما را به جلو پرتاب کند. این  نورمال نیست که فرانسه در یک افسردگی عمومی باشد. ما یک ملت بزرگ هستیم. تعداد ما زیاد است ... ما یک کشور ثروتمند هستیم. ثروتی که آنقدر بد – میان مردم -  تقسیم شده که کلی فقر وجود دارد. همه اینها نورمال نیست.

خبرنگار : همچنین چهل در صد کارگران امروز دیگر رای نمیدهند. و 25 درصد بین آنها می روند سمت راست افراطی – ماری لوپن -  بصورت عادی یک چیزی روشن است . شما سالهاست که با آنها حرف میزنید. ما دگرگونی شما را حتی دیدیم که وقتی در یک  سفر، یک کارگر سراغ شما آمد و یک دگرگونی واقعی در شما وجود داشت وقتی گفتید که " من مدت طولانی است که برای شما می جنگم". چرا این کارگران امروز به سراغ شما نمی آیند؟ چه چیزی در جریان است؟ آیا شما را جزئی از سیستم می دانند؟

ملانشون : منتظر باشیم که انتخابات برگزار شود تا بتوانیم قضاوت کنیم. اما من نمیخواهم از کنار موردی که شما می گوئید بگذرم.  یک شک و تردید وسیع در میان طبقه کارگر وجود داشته. در میان کارگران یعنی  پرجمعیت ترین کلاس اجتماعی در کشور ما. 6 میلیون کارگر...  7 میلیون کارمند که وضعیتشان تقریبا مثل همه .... و همه اینها در اکثریت به چپ وصل بودند. به چپ سیاسی.. ولی نه به شکل رای بلکه برای این که چپ به آنها رسیدگی می کرد. به دستمزدشان و غیره . امروز چطور می خواهید که آنها خودشان را بشناسند در میان دولتی که تمام مدت آنها را نشانه گرفته است – " قانون ال کامری - loi El Khomri"  را عوض خواهم کرد اگر انتخاب بشوم. این قانون در میان کارگران نفرت ایجاد کرده و حق آنها را زیر علامت سئوال می برد. همین مسائل آنها را از چپ جدا کرده. و در همین زمان راست افراطی شدیدا فعال بود و توانست قسمتی از آنها را جذب کند.  وظیفه ما است که برای متقاعد کردن آنها مبارزه کنیم.

خبرنگار : با هدف تکان دادن سیستم... حزب کمونیست تقریبا شما را ترجیح دادند و حزب سوسیالیت نیز... اما شما تنها نبودید.............  آیا در این شیوه کار شما کمی نمیخواهید انتقام بگیرید؟  یک انتقام شخصی .

ملانشون : نه . باید قبول کرد که قضاوت افراد بر اساس ارزش های خودشان باشد. من کار تبلیغاتی نمیکنم . روشن است که من سعی میکنم عالی باشم در شیوه اظهار نظرم. من صدها دوست سوسیالیست دارم. کسانی که با من در این لحظه موافق هم نیستند. اما من می دونم که آنها حرکت درستی خواهند کرد در زمان درست. 

خبرنگار : من از دوستان حرف نمی زنم. از دستگاه حرف می زنم ....

ملانشون : من نمیدونم آنها چکار میکنند؟ آیا میخواهند درگیری بین خودشان ر تمام  کنند؟ اما صدها انسان سوسیالیست شجاع هستند که جانشان را برای این مبارزه داده اند. آنها امروز شاید به سمت من بچرخند شاید که نه! بله درسته که من به آنها پیام می دهم.. نمیخواهم داستان بافی کنم. و بله امیدوارم که آنها بخودشان بگویند بله دست آخر ، ژان لوک حق داشت. و ما با او این راه را خواهیم رفت. شاید! شاید که آنها خواهند کرد. شاید هم که نه! دمکرات بودن یعنی این . یعنی اینکه شما مبارزه میکنید و دست آخر نتیجه انتخابات را می پذیرید. 

خبرنگار: سئوالی دیگر. ایا ما درست فهمیدیم شما از مجلس موسسان حرف زدید. باید از قبل مردم را خبردار کرد. شما شاید تا چند هفته دیگر انتخاب شوید. بعد از دو سال شما می توانید استعفا دهید؟  برای اینکه ما مجلس موسسان را تشکیل دادیم و به خانه باز میگردیم.

ملانشون : مسائل را باید به ترتیب قرار دهیم. بله ما یک مجلس موسسان تشکیل خواهیم داد و  من به تنهایی با دوستانم اینکار را انجام نخواهم داد.  بله اینکار یک سال و نیم .. دو سال طول خواهد کشید. وقتی قانون اساسی جدید توسط مردم فرانسه آداپته شد. تعهد اینرا می رساند که ما باید قانون قبلی را پایان دهیم. چه کسی میتواند اینکار را انجام دهد ؟ کسی که انتخاب شده است یعنی من. بله در آنزمان من استعفا خواهم داد برای اینکه بتوانیم قانون جدید.... .....یک سئوال خیلی عمیق است. من به شما خواهم گفت. می بینیم که مونارشی انتخابات نتیجه اش چه بوده است؟  بعد از یک مدت یک قانون معنی خودش را از دست می دهد. این قانون توسط یک مرد استثنایی – دوگل - و در وضعیت استثنایی ایجاد شده. حالا ما یک کشور بسیار جوانتر داریم و ما میتوانیم نظرمان را عوض کنیم و بطور خاص با اینکار، مردم فرانسه میتونند خودشون را دوباره بسازند. کشورشان را دوباره بسازند. آنزمان است که میتوانیم بشنویم که یک نفر بگوید، حالا نوبت جوانترها است که کارها را در دست بگیرند. وقتی ما وضعیت را درست تنظیم خواهیم کرد. این یک امید است که ما میتونیم داشته باشیم.

خبرنگار : شما با مجموعه نظرتان همانطور که در فیگارو این هفته آمده مرد بسیار درخشانی هستید. و به شما درود فرستاده اند. از فرهنگ حرف بزنیم . از فرهنگ که در کمپین امروز فراموش شده است. رئیس جمهورهایی چون ژرژ پمپیدو و میتران و شیراک کارهایی چون ایجاد انستیتو عرب و موزه ارسی و موزه هنرهای اولیه ... شما چه نوع رئیس جمهوری خواهید شد ژان لوک ملانشون در رابطه با فرهنگ .. یک رئیس جمهور سازنده ؟ فرهنگ فرانسه برای شما آیا معنی دارد؟

ملانشون : مسلما ! اینها کلمات هستند. در فرانسه  ما تصور میکنیم، خلق می کنیم و ...در فرانسه ما در بسیاری از این صحنه ها جلو هستیم. مثل بازی های ویدئویی که یکی از آفریده های این زمان است.  یا در نقاشی متحرک و .... من بیشتر به انسانها توجه خواهم کرد تا به ساختمانهای موزه! نمیخواهم دیگرانی را که قبل از من بوده اند را در این زمینه محکوم کنم اما بعنوان مثال برای من یک اثر بزرگ این است که  تعاونی هنرمندان را خلق کنم برای اینکه حقوق آنها تضمین شود.در رابطه با اثرهایی که جزئی از املاک عمومی میشوند و بعد از مدتی دیگر هنرمند حقی روی اثر خودش ندارد ! چون زمان از روی آن گذشته است. ما ادامه خواهیم داد این حق را و از آن استفاده خواهیم کرد برای بازنشستگی این هنرمندان. بنظر من قبل از اینکه به انتشار فکر کنیم باید به خلق کردن فکر کنیم. آفریدن دو چیز است.یک هنرمند و  یکی هم مدرسه که زنده می کند تصورات جوانان را ...

خبرنگار:  شما حتما در جریان هستید که مسیو پینو .. مسیو ارنو که آنها برای شما گاهی سمبل الیگارشی کاپیتالیسم هستند، سرمایه گذاری میکنند میلیونها پروژه های بزرگ را ...برای اینکه حمایت کنند مکانهای فرهنگی را. این مردانی که شما می خواهید مالیات و تگس بهشون ببندید . گاهی تا 80 یا 90 در صد... آیا شما نمی ترسید که اینها یک روز فرانسه را ترک کنند؟ و اینها این پروژه ها را رها کنند؟ آیا یک سئوال ساده لوحانه است یا ..؟

ملانشون : نه من می تونم گوش بدهم. من شرط می بندم که آنها – همانطور که در تاریخ - کشور را با کفش های خود به همراه نخواهند برد. اگر آنها فرانسه را دوست دارند پس آنها فرانسوی هستند.

خبرنگار : اما شما آنها را از خانه هایشان بیرون نخواهید کرد؟

ملانشون : نه ...مسلما نه!  اما هر جا که آنها بروند اداره مالیات با آنها حرف خواهد زد برای اینکه ما یک مالیات کلی بین المللی درست خواهیم کرد. هر کس در هر کشوری که باشد تفاوت مالیات آنجا را با فرانسه خواهد داد. اما من امروز این ایده را کنار می گذارم که آنها آنقدر پایین باشند و فقط به جیبشان اهمیت بدهند که کشور خودشان را ترک کنند بخاطر اینکه از رئیس جمهور خوششان نمی آید. آنها اینکار را نخواهند کرد...

 خبرنگار : آیا شما تشویقشان خواهید کرد وقتی آنها یک انجمن خیریه تاسیس کنند و یا ....

ملانشون : مسلما و همینطور این مسئله مرا به این فکر می اندازد که حالا که آنها اینهمه پول دارند که میتوانند انجمن خیریه برای این و آن .. براه بیندازند پس چرا جمع بجای آنها اینکار را نکند؟ چرا باید .... مالیات آنها – شصت در صد – کم شود برای اینکه اینها بتوانند پول به این انجمن ها بدهند! ..... من فکر میکنم که آنها ناراحت نخواهند شد اگر بگویم شاید آنها در تجارت خیلی خوب هستند ولی آن چیزی را که به هنرمند مربوط می شود را بهتر است به خود هنرمند بسپارند.

خبرنگار : آیا شما  در این کمپین خودتان را وارث فرانسوآ میتران می دانید؟ 

ملانشون :.... من شما را متعجب خواهم کرد. لحظه ای پیش می آید که سرنوشت نزدیک شما می شود. شما فکر میکنید. من سرشار از تاریخ فرانسه هستم. از فرانسوآ میتران و همینطور از دیگر رهبران و یا شخصیت هایی که هرگز هیچ مسئولیتی بر دوش نداشته اند مثلا من احساس می کنم به " لوئیس میشل" – یک زن فیلسوف فرانسوی -  نزدیک هستم در حالی که من یک مرد هستم و نه یک زن!

خبرنگار : آخرین سئوال، آیا این کمپین مبهم است؟ سخت؟  گاهی خسته کننده  یا انرژی برنده؟  

ملانشون : جذاب! برای اینکه من بسیار کمپین دیده ام همانطور که شما حدس میزنید. ولی کم دیدم اینطور مردم فرانسه دنبال خودشان بگردند و توجه کنند برخلاف آنچه که ما میتوانیم فکر کنیم. چطور شما میخواهید که من اینرا به شما بگویم! من از حرکت مردمی خودم را پرورش میدهم و خوش بینی من بی نهایت است.

خبرنگار : مرسی ژان لوک ملانشون که امروز به دیدن ما آمدید.

پیاده کردن متن از گفتار و ترجمه : عاطفه اقبال - 22 آوریل 2017



هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر