۱۳۹۶ آذر ۱۱, شنبه

نمی توانم!




شب گذشته وقتی خبر شکنجه افشین حسین پناهی را گذاشتم، دوست بسیار عزیزی برای من نوشت، "چرا، آخر شبی چنین خبرهایی را میگذاری؟ هم خودت را ناراحت میکنی و هم دیگران را!" این دوست اتفاقا انسان دردمندی است. با شناختی که از او داشتم می دانستم که علت عکس العمل او بهم ریختنش از این خبر است. به او پاسخ دادم : نازنین، اگر از خانواده ی ما یا شما بود، چه می کردیم؟ طفلک را لت و پار کردند و هیچکس نمیداند! من هم سکوت کنم؟ آخر مگر میتوانم!

میدانم که خواندن چنین اخباری دردناک است. تنظیم و نوشتن آن هم به مراتب سخت تر است. بخصوص برای ما که شرایط سختی را در زندان و فرار و دربدری گذرانده ایم. اما آیا میتوان سکوت کرد؟ من هرگز عکس های شوک دهنده ای که گاه در فضای مجازی منتشر میشود را نمیگذارم، مگر اینکه توضیح و هدف مشخصی برای اینکار داشته باشم. اخبار شکنجه زندانیان سیاسی از مواردی است که حکومت بخصوص در شرایط آشفته ی فعلی می خواهد پنهان کند. شکنجه های وحشیانه ای چون کشیدن ناخن سالها است که دیگر بر اثر فشار افکار عمومی در زندانها اتفاق نمی افتد و یا اگر اتفاق می افتد به هر قیمت حتی با اعدام نفر شکنجه شده از درز آن به بیرون جلوگیری میکنند. افشین یکماه در حالیکه ممنوع الملاقات بوده زیر وحشیانه ترین شکنجه ها بسر برده تا بر علیه خانواده اش مصاحبه کرده و آنها را متهم کند. ولی او زیر این شکنجه های قرون وسطایی مقاومت کرده است. دیشب خبر آن به دست خانواده او در بیرون رسیده. آیا ما نیز باید به شکلی دیگر این خبر را سانسور کنیم؟ آیا باید برای زمان انتشار آن تصمیم بگیریم که مثلا شب شنبه یا جمعه نباشد تا تعطیلات دیگران خدشه دار نشود؟ من نمیتوانم! به دلیل اینکه نمیخواهم سکوت کنم. این یکی از کارهایی است که در حال حاضر در تبعید از من برمی آید. انتشار و افشای جنایات رژیم جمهوری اسلامی و انتشار و تکثیر مقاومت سرفرازانه ی افشین ها! شاید تاثیری در افکار عمومی بگذارد و تحرکی در داخل صورت گیردشاید تحت تاثیر افکار عمومی تغییری در وضعیت زندانیان حاصل شود.

برای دیگران تکلیف مشخص نمیکنم. میدانم که هر کس بنا به شرایط و فضای فکری خود دنیای مجازی اش را می آراید. قبل از اینکه در جریان خبر افشین قرار بگیرم در حال تنظیم یک خاطره مسافرتی برای انتشار بودم. ولی خبر افشین با تمام سنگینی اش بر جانم نشست. عکس ها و خاطرات بسیاری از سفرها و روزانه هایم دارم که دلم میخواهد منتشر کنم. از قدیم الایام همیشه یک دوربین عکاسی بر گردنم آویزان بوده که از همه چیز و هر کس عکس گرفته و سوژه کرده ام. در مسافرت هایم، گذرم از جاده ها را ثبت کرده ام. سوژه های مختلفی دارم که مطرح کنم. خاطرات، بحث ها و مطالبی که نوشته ام و دوست دارم به معرض بحث و گفتگو بگذارم اما همیشه اخبار داخل مرا به سویی دیگر کشانده است. هر بار به خود گفته ام که دیگر صفحه ام را فقط برای انتشار مطالب، خاطرات و کارهای خودم اختصاص خواهم داد ولی هر دفعه جفای به عهد کرده ام. چون نمیتوانم! وقتی در برابر خبرهای زندانیان سیاسی و آنچه در ایران میگذرد، قرار میگیرم، همه اولویت های دیگرم به کنار میرود. میدانم دوستانی که مرا به دوستی انتخاب کرده اند مرا تا حدودی با خصوصیاتم می شناسند و میدانند در صفحه من باید منتظر چگونه مطالبی باشند. مطالبم برای لایک خوردن نیست برای جلب توجه انسانها به آنچه که در حال اتفاق افتادن است، میباشد. و اینکه شاید بتوان کاری کرد. گرچه لایک گاه میزان حساسیت به مسئله مورد نظر را نیز میرساند و ارزیابی خوبی است.

با اینحال از دوستانی که اخبار و نوشته های من گاهی آنها را بهم میریزد صمیمانه پوزش میخواهم. اگر برایم بنویسند حتما سعی خواهم کرد که اینگونه پست هایم را به روی آنها ببندم تا ناراحت نشوند.

عاطفه اقبال – 2 دسامبر 2017


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر